کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

کیارش ولوبیاها(2)

ام روز لوبیاهای کیارش رو که کلی رشد کردن بردیم مهدکودک تا تو کلاس کشاورزی خانم معلمش ببینه.خانم معلمش هم تشویقش کرده بود .اینم عکس جدید لوبیاها : ...
28 آذر 1391

کیارش وخاطره ها

تازگی ها تصمیم گرفتم عکس های چهار سال گذشته مون رو از روی کامپیوتر انتخاب کنم و بدم برای چاپ .کلی عکس از کیارش توی همین فایلها پیداکردم وهمه رو دادم چاپ کنن .چون اعتقادی به نگهداری عکسها روی کامپیوتر ندارم ومعتقدم بهتره عکس ها رو توی آلبوم نگاه کرد وصفایی که عکس نگاه کردن آلبوم داره کامپیوتر نداره.البته این تصمیم من فقط شامل عکس ها نبود وفیلم هایی رو هم که داشتم باید دسته بندی می کردم . داشتم فیلم ها رو نگاه می کردم چقدر برام جالب بود از تولد کیارش بعد یک ماهگی و.... همینطور اومدم جلو تا امروز .انگار روزها رو ورق زدم ومراحل بزرگ شدن کیارش عزیزم رو دیدم چقدر جالب بود برام .برای کیارش هم همینطور .کیارش مرتب ازم سوال می پرسیدچرا من اینکارو...
24 آذر 1391

کیارش وتوصیه های ایمنی

چند روز پیش داشتم رانندگی میکردم کیارش هم کنارم جلوی ماشین نشسته بود یه دفعه برگشت گفت مامان کمندر(کمربند)ایمنی تو ببند چون تساوس(تصادف )می کنی ....... حالا امروزم که کنارم نشسته بود موبایلم زنگ زد گوشیمو جواب دادم حرفم که تموم شد کیارش گفت :مامان کار اشتباهی کردی باید پارک کنی بعد با موبایلت حرف بزنی من خودم تو cd  دیدم که آقا پلیس گفت . خلاصه پسرم شده همیار پلیس و مواظب رانندگی من وباباش .چون اصلا وقتی تو ماشینه بابایی حق نداره دستشو ببره بیرون یا فرمون رو ول کنه چنان هواری می کشه سر ما که کاملا متوجه اشتباهمون می شیم ...
24 آذر 1391

کیارش و خدا

کیارش امروز اومد پیشم وازم یه سوال پرسید .مامان خدا چه جوریه ؟گفتم :منم خدا روندیدم ولی اون تو آسمونهاست.گفت :خوب مامان چه جوریه؟چه رنگیه؟گفتم مثل نوره.گفت :فهمیدم اون خورشیده . خداخورشیده.گفتم نه ما اونو نمی بینیم اون تو قلب ماست.کیارش گفت مامان وقتی تو بیمارستان شکمتو پاره کردند من اونو دیدم اون منو هل داد گفت از هوا برو تو زمین بغل مامانت. مامان فدات بشه .برای من تبلور خدا وشکوه قدرتش وجود تو پسر عزیزمه.ومن هرروز از داشتن بی نهایت ترین نعمتش که تو باشی خدا روشکر می کنم .اینقد بهت می گم خدا روشکر که تو رو به من داده این سوالات میاد تو ذهنت .ومن فدای تو بشم که خدای مهربونم تو فرشته کوچولو رو به من هدیه داد.که من از تو مواظبت کنم...
24 آذر 1391

کیارش ولوبیاها

متاسفانه لوبیاهایی که برای کیارش کاشته بودم رشد نکردن ما هم اومدیم خاک گلدون رو عوض کردیم و عدس کاشتیم که خوشبختانه عدس ها شروع به رشد کردن کردند .کیارش خیلی اونها رو دوست داره به حدی که امروز برگهای یکیشون رو بوسید .اینم عکس های کیارش همراه با گلدونش ...
17 آذر 1391
1